واکسن 6 ماهگی...
فرشته قشنگم امروز شما 6 ماهه شدی، با بابایی رفتیم واکسنتو زدیم خیلیی اذیت شدی عزیز دلم ولی چاره ای نیست این واکسنا برای سلامتیه خودته که یه وقت گل من مریض نشه. انقد گریه کردی منو بابایی بردیمت بیرون یه خورده چرخوندیمت تا خوابیدی ، میدونی کار هر شبمون شده که با بابایی میبریمت بیرون تا تو ماشین بخوابی اخه هر کاری میکنیم تو خونه نمیخوابی فقط گریه میکنی تا میشینیم تو ماشین خوابت میبره خلاصه که حسابی زور گویی. اینجا هم تا فهمیدی میخواییم بریم بیرون حسابی ذوق کردی قبلش خونرو گذاشته بودی رو سرت... اینجور دخمل بلایی هستی شما... با تمام مداد رنگیهای دنیا، ...
نویسنده :
مهرنوش
19:43